مصائب عصر عاشورا و شام غریبان حسینی
بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست به تن این همه سردار سری نیست که نیست بنویسیــد که خــورشید به گــودال افــتــاد و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست آتش از بــال و پر ســوخته جــان میگـیرد زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست یک نفر سمت مــدینــه خبــرش را ببــرد پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست یا به آن مــادر ســرگــشته بگویید: نگـرد چون ز گهوارۀ اصغر اثری نیست که نیست تــازیــانــه بـه تــســلای یــتــیــمــی آمــد تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست |